جدول جو
جدول جو

معنی عمل سنج - جستجوی لغت در جدول جو

عمل سنج
(بَ گُ)
که کار را بسنجد. آنکه عمل را مقایسه کند و نیک و بد را از هم بازشناسد:
تا چو عمل سنج سلامت شوی
چوب ترازوی قیامت شوی.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غم سنج
تصویر غم سنج
غمگین، غم دیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نم سنج
تصویر نم سنج
میزان الرطوبه، رطوبت سنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دم سنج
تصویر دم سنج
آلت برای اندازه گیری قوۀ تنفس ریه یا اندازه گرفتن گنجایش شش ها، دستگاهی که با آن حجم هوای شش ها اندازه گیری می شود، اسپیرومتر
فرهنگ فارسی عمید
(خُ فُ)
آنکه تفتیش از گنج می کند. (ناظم الاطباء). سنجنده و اندازه گیرندۀ کالا و متاع:
به هشیاری طالع مال سنج
بجز ماریه کس نشد مار گنج.
نظامی.
و رجوع به سنج شود
لغت نامه دهخدا
آن که غم را بسنجد. مبتلا به غم. غمکش. غمدیده. غمزده:
چو در بیداری و شادی بود رنج
چه باشد حال بیداران غم سنج.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ سَ)
میزان الرطوبه. (لغات فرهنگستان). ابزاری که جهت سنجش مقدار رطوبت هوا به کار می رود. یک نمونه از این ابزار نم سنج موئی است. در ساختمان این نم سنج از خاصیت ازدیاد و نقصان طول رشته مو در برابر زیادی و کمی رطوبت هوا استفاده شده است. رطوبت سنج. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دما سنج
تصویر دما سنج
برای اندازه گیری دما بکار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مال سنج
تصویر مال سنج
سنجنده و انداره گیرنده کالا و متاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم سنج
تصویر دم سنج
آلت جهت اندازه گیری قوه تنفس ریه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم سنج
تصویر غم سنج
مبتلا به غم، غمدیده، غمزده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نم سنج
تصویر نم سنج
میزان الرطوبه
فرهنگ لغت هوشیار